دوستت دارم - گل عشق
خانه
:: کل بازدیدها
:: :: بازدید امروز
::
:: موضوعات وبلاگ ::
:: اوقات شرعی ::
:: لینک به
وبلاگ ::
:: دوستان من ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: موسیقی وبلاگ ::
|
85/2/30 :: 10:5 عصر مترسک به آسمان نگریست . آخرین پرستو هم از نظرش ناپدید شد . باد تندی وزید و پوشالهای تنش را با خود برد ، اما قلبش را محکم به خود فشرد آخر پرستوی کوچک به او قول داده بود که باز می گردد پس باید منتظرش می ماند . چه احساس خوبی چون این اولین بار بود که حس می کرد کسی به فکر اوست کسی که مغز پوشالی ، کت پاره و چهره ی ناموزونش را دوست داشت . نام این احساس چه بود. دیروز شنیده بود که پسر کشاورز به دختری که آمده بود از لب چشمه آب ببرد گفته بود : دوستت دارم . دیروز معنی این لغت را نفهمیده بود اما حالا گویی تک تک واجهای آن برایش معنی داشت . دو باره تکرار کرد : پرستو دوستت دارم نویسنده : گلزار
|