• وبلاگ : گل عشق
  • يادداشت : مرو مادر
  • نظرات : 2 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    بازي قايم مو شک

    بچه که بوديم پدر مادرامون مي رفتند يه جايي قايم مي شدند و زماني که بيرون مي اومدند ما مي خنديديم خنده ما باعث خنده اونا مي شد. بزرگتر که شديم همين بازي رو با دوستامون انجام مي داديم. اصلاً قصدمون از قايم شدن اين بود که بيان پيدامون کنند. نه اينکه بريم و ديگه پيدا نشيم. بعضي وقت ها هم که پيدامون نمي کردن از خودمون يه صدايي در مي آورديم که جامون رو پيدا کنند. اين بازي همه جا مرسومه همه از اين پنهان شدن و آشکاري لذت مي برند. تازگي يه پرنده آوردم تو خونه با اونم دالي بازي مي کنم اونم عکس العمل نشون ميده و زماني که من رو نمي بينه سرش رو مي گردونه که پيدام کنه.


    فکر مي کنين قصدمون از قايم شدن چيه؟ چرا اين بازي به اين سادگي به مرور زمان به دست فراموشي سپرده نشده؟يه داستاني هست که ميگه خداوند وقتي انسان ها رو خلق کرد از فرشته ها پرسيد: من کجا پنهان بشم که انسان منو پيدا نکنه؟ يکي گفت: تو درياها پنهان بشين. خداوند گفتند: يه روزي انسان به درياها راه پيدا مي کنه. ديگري گفت: تو کوه ها پنهان بشين. خداوند گفتند: يه روزي انسان ها دل کوه ها رو ميشکافند و پيدام مي کنند. کسي جواب مناسبي پيدا نکرد. خداوند گفتند : من خودم رو تو دل آدم ها پنهان مي کنم چون هيچوقت اون جارو نمي گردند. تا پنهان نباشي آشکاري معني پيدا نمي کنه حتي خورشيد هم شب ها پنهان ميشه. اگه همش روز بود معني آشکاري معلوم نمي شد. خداوند هم پنهانه تا پيداش کنيم و زماني که به دنبالش نمي گرديم با نشانه هاش ما رو راهنمايي مي کنه تا پيداش کنيم. حتي بعض ها رو مي فرسته که جاش رو نشونمون بدن. نمي دونم اصلاً ما تو بازي شرکت مي کنيم يا همش حواسمون پرته؟


    اگه خداوند خودش آشکار بشه بازي از نو شرع ميشه و بايد چشم بزاريم آخه قانون بازي اينه که ما پيداش کنيم و اگه خودمون پيداش کنيم اون ديگه هيچوقت پنهان نمي شه. جالب اينه که تو بازي بعضي وقت ها يه نفر درست پشت سرمون قايم ميشه تا چشممون رو باز مي کنيم ميگه سُک سُک. به نظر من اينقدر خدا نزديکه که تا چشمامون رو باز مي کنيم آشکار ميشه. اما مسأله اينه که ما با چشم بسته دنبالش مي گرديم فقط کافيه چشم هامون رو باز کنيم و بعد...

    سلام ممنون از حضورت دوستم

    سلام.وب قشنگي دارين، كليشه اي ترين جمله ي ممكنه! ولي متن زيبايي نوشته بودين. شعر زيبايي!

    بعد هم ميشه بفرمايين شما كي هستين كه من بخوام خودمو معرفي كنم؟

    سلام

    اعياد شعبانيه رو بهتون تبريك ميگم

    شماكه سر نمي زنين فقط جواب كامنت ممكنه بدين

    اكشال نداره

    موفق باشين

    فعلا باي

    سلام

    بابا يه سرو ساموني به اين وبت بده

    پوسيد بيچاره

    از دست تو چي مي كشه

    به منم يه سربزن

    اگه ميخواستي سر بزني كه نگفته ميومدي

    در هر صورت

    من دلم بزرگ بود اومدم

    تا بعد

    صورتي وعاشق باشي

    باباي

    + پرستو 

    وه چه زيبا و خيال انگيز باشد نام او
    باده نوشان جملگي مخمور و مست جام او
    خوبرويان دو عالم جمله اندر دام او
    فيض ها داده به عالم دولت ايام او
    روشنايي شب تار است الحق ياد او
    بر شما بادا مبارک نازنين ميلاد او


    ميلاد حضرت علي و روز پدر بر شما مبارک باد

    سلام

    خوبيد؟؟؟

    وبلاگتون خيلي قشنگ بود

    من:::سامان هستم.مدير وبلاگ شبكه ي ماهواره اي ***ايران موزيك***

    اگه وقت كرديد يه سر هم به وبلاگ ***ايران موزيك***بزنيد

    خوشحال ميشيم نظرات شما رو تو وبلاگ شبكه ي ماهواره اي

    ***ا ير ا ن مو ز يك***ببينيم

    مرسي

    باي

    سلام علي

    خوبي خوشي

    خوش ميگذره

    ممنون كه به اين دختر ديونه سرزدي و خوشحالش كردي

    ممنون

    باباي

    + پرستو 

    مادر اي زيباي من زيباي هستي
    تو کمند خود پرستي را گسستي
    در سپهر قلب من اختر تويي
    مادر من از همه برتر تويي
    مهدي از دامان تو مولا شده
    نام پاکش در جهان والا شده
    با وجودت زندگي معنا شده

    درد بي درمان جان درمان شده

    گر نبودي مادر اين جنت نبود

    مرد با ايمان و با قدرت نبود

    جان فدايت مي كنم اي مهربان

    اي كه از مهر خدا داري نشان

    سلام

    شعر قشنگي بود

    هر كه گذشته اما بازم شهادت حضرت زهرا رو بهتون تسليت ميگم

    موفق باشين

    http://nor.parsiblog.com/ اين ادرسه قبليم بود كه شما تنها باز ديد كننده اش بودين و ادامه نداده ام .از محببتت ممنونم مهربان.به اينجا اسباب كشي كردم .چشم به راحتم تو اين خونه جديد..
    + پرستو 

    سينه اي كز معرفت گنجينه اسرار بود

    كي سزاوار فشار آن در و ديوار بود

    ناله بانو زد اندر خرمن هستي شرر

    گوئي اندر طور غم چون نخل آتش بار بود

    صورتي نيلي شد از سيلي كه چون سيل سياه

    روي گردون زين مصيبت تا قيامت تار بود